خانه / گوناگون / غزل شماره 59 ديوان حافظ:دارم امید عاطفتی از جناب دوست
اینستا گرام سایت آتلانتیک

غزل شماره 59 ديوان حافظ:دارم امید عاطفتی از جناب دوست

دارم امید عاطفتی از جناب دوست

کردم جنایتی و امیدم بعفو اوست

دانم که بگذرد ز سر جرم من که او

گر چه پری وشست ولیکن فرشته خوست

چندان گریستیم که هر کس که برگذشت

در اشک ما چو دید روان گفت کاین چه جوست

هیچست آن دهان و نبینم ازو نشان

مویست آن میان و ندانم که آن چه موست

دارم عجب ز نقش خیالش که چون نرفت

از دیده‌ام که دم بدمش کار شست و شوست

بی گفت و گوی زلف تو دل را همی‌کشد

با زلف دلکش تو کرا روی گفت و گوست

عمریست تا ز زلف تو بوئی شنیده‌ام

زان بوی در مشام دل من هنوز بوست

حافظ بَدَست حال پریشان تو ولی

بر بوی زلف یار پریشانیت نکوست

درباره ی میلاد بیت اللهی

همچنین ببینید

Fentanyl(Fentanil or Duragesic or Fentora or Sublimaze) معرفي داروي ضد درد فنتانیل - سايت اموزشي اتلانتيک - داروشناسي

معرفي داروي ضد درد فنتانیل – Fentanyl

در این سری از آموزش ها سعی داریم تا شما را با دانش داروشناسی و …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *