خانه / بایگانی برچسب: آثار حافظ

بایگانی برچسب: آثار حافظ

غزل شماره 106 ديوان حافظ – تنت بناز طبیبان نیازمند مباد

غزل شماره 106 ديوان حافظ - تنت بناز طبیبان نیازمند مباد -شعرحافظ-روز حافظ

تنت بناز طبیبان نیازمند مباد وجود نازکت آزردهٔ گزند مباد سلامت همه آفاق در سلامت تست بهیچ عارضه شخص تو دردمند مباد جمال صورت و معنی ز امن صحّت تست که ظاهرت دژم و باطنت نژند مباد درین چمن چو درآید خزان بیغمائی رهش بسرو سهی قامت بلند مباد در …

ادامه نوشته »

غزل شماره 101 ديوان حافظ: شراب و عیش نهان چیست کار بی‌بنیاد

غزل شماره 101 ديوان حافظ: شراب و عیش نهان چیست کار بی‌بنیاد-اثارحافظ

شراب و عیش نهان چیست کار بی‌بنیاد زدیم بر صف رندان و هر چه بادا باد گره ز دل بگشا وز سپهر یاد مکن که فکر هیچ مهندس چنین گره نگشاد ز انقلاب زمانه عجب مدار که چرخ از این فسانه هزاران هزار دارد یاد قدح بشرط ادب گیر زانکه …

ادامه نوشته »

غزل شماره 96 ديوان حافظ: درد ما را نیست درمان الغیاث

غزل شماره 96 ديوان حافظ: درد ما را نیست درمان الغیاث-حافظ خواني

درد ما را نیست درمان الغیاث هجر ما را نیست پایان الغیاث دین و دل بردند و قصد جان کنند الغیاث از جور خوبان الغیاث در بهای بوسهٔ جانی طلب میکنند این دلستانان الغیاث خون ما خوردند این کافردلان ای مسلمانان چه درمان الغیاث همچو حافظ روز و شب بی‌خویشتن …

ادامه نوشته »

غزل شماره 95 ديوان حافظ:مدامم مست میدارد نسیم جعد گیسویت

غزل شماره 95 ديوان حافظ:مدامم مست میدارد نسیم جعد گیسویت - شعرخواني

مدامم مست میدارد نسیم جعد گیسویت خرابم میکند هر دم فریب چشم جادویت پس از چندین شکیبائی شبی یا رب توان دیدن که شمع دیده افروزیم در محراب ابرویت سواد لوح بینش را عزیز از بهر آن دارم که جانرا نسخهٔ باشد ز لوح خال هندویت تو گر خواهی که …

ادامه نوشته »

غزل شماره 94 ديوان حافظ:زان یار دلنوازم شکریست با شکایت

غزل شماره 94 ديوان حافظ:زان یار دلنوازم شکریست با شکایت - مشاعره حافظ

زان یار دلنوازم شکریست با شکایت گر نکته‌دان عشقی بشنو تو این حکایت بی‌مزد بود و منّت هر خدمتی که کردم یا رب مباد کس را مخدوم بی‌عنایت رندان تشنه لب را آبی نمیدهد کس گوئی ولی‌شناسان رفتند از این ولایت در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا سرها …

ادامه نوشته »

غزل شماره 93 ديوان حافظ:چه لطف بود که ناگاه رشحهٔ قلمت

غزل شماره 93 ديوان حافظ:چه لطف بود که ناگاه رشحهٔ قلمت - اشعار حافظ

چه لطف بود که ناگاه رشحهٔ قلمت حقوق خدمت ما عرضه کرد بر کرمت بنوک خامه رقم کردهٔ سلام مرا که کارخانهٔ دوران مباد بی رقمت نگویم از من بیدل بسهو کردی یاد که در حساب خرد نیست سهو بر قلمت مرا ذلیل مگردان بشکر این نعمت که داشت دولت …

ادامه نوشته »

غزل شماره 92 ديوان حافظ:میر من خوش میروی کاندر سر و پا میرمت

غزل شماره 92 ديوان حافظ:میر من خوش میروی کاندر سر و پا میرمت -شعر حافظ

میر من خوش میروی کاندر سر و پا میرمت خوش خرامان شو که پیش قدّ رعنا میرمت گفته بودی کی بمیری پیش من تعجیل چیست خوش تقاضا میکنی پیش تقاضا میرمت عاشق و مخمور و مهجورم بت ساقی کجاست گو که بخرامد که پیش سرو بالا میرمت آنکه عمری شد …

ادامه نوشته »

غزل شماره 91 ديوان حافظ:ای غایب از نظر بخدا می‌سپارمت

غزل شماره 91 ديوان حافظ:ای غایب از نظر بخدا می‌سپارمت- کتاب حافظ

ای غایب از نظر بخدا می‌سپارمت جانم بسوختی و بدل دوست دارمت تا دامن کفن نکشم زیر پای خاک باور مکن که دست ز دامن بدارمت محراب ابرویت بنما تا سحرگهی دست دعا برآرم و در گردن آرمت گر بایدم شدن سوی هاروت بابلی صد گونه جادویی بکنم تا بیارمت …

ادامه نوشته »

غزل شماره 89 ديوان حافظ:یا رب سببی ساز که یارم بسلامت

غزل شماره 89 ديوان حافظ:یا رب سببی ساز که یارم بسلامت- غزليات حافظ

یا رب سببی ساز که یارم بسلامت باز آید و برهاندم از بند ملامت خاک ره آن یار سفرکرده بیارید تا چشم جهان‌بین کنمش جای اقامت فریاد که از شش جهتم راه ببستند آن خال و خط و زلف و رخ و عارض و قامت امروز که در دست توام …

ادامه نوشته »

غزل شماره 88 ديوان حافظ:شنیده‌ام سخنی خوش که پیر کنعان گفت

غزل شماره 88 ديوان حافظ:شنیده‌ام سخنی خوش که پیر کنعان گفت-کتاب حافظ

شنیده‌ام سخنی خوش که پیر کنعان گفت فراق یار نه آن میکند که بتوان گفت حدیث هول قیامت که گفت واعظ شهر کنایتیست که از روزگار هجران گفت نشان یار سفرکرده از که پرسم باز که هر چه گفت برید صبا پریشان گفت فغان که آن مه نامهربان مهرگسل بترک …

ادامه نوشته »