ز گریه مردم چشمم نشسته در خونست ببین که در طلبت حال مردمان چونست
ادامه نوشته »غزل شماره 53 ديوان حافظ:منم که گوشهٔ میخانه خانقاه منست
منم که گوشهٔ میخانه خانقاه منست دعای پیر مغان ورد صبحگاه منست
ادامه نوشته »غزل شماره 52 ديوان حافظ:روزگاریست که سودای بتان دین منست
روزگاریست که سودای بتان دین منست غم این کار نشاط دل غمگین منست
ادامه نوشته »غزل شماره 37 ديوان حافظ: بیا که قصر امل سخت سست بنیادست
بیا که قصر امل سخت سست بنیادست بیار باده که بنیاد عمر بر بادست
ادامه نوشته »ديوان حافظ- زلفت هزار دل بیکی تاره مو ببست
زلفت هزار دل بیکی تاره مو ببست راه هزار چارهگر از چار سو ببست
ادامه نوشته »ديوان حافظ- ما را ز خیال تو چه پروای شرابست
ما را ز خیال تو چه پروای شرابست خم گو سر خود گیر که خمخانه خرابست
ادامه نوشته »ديوان حافظ- به جان خواجه و حق قدیم و عهد درست
بجان خواجه و حق قدیم و عهد درست که مونس دم صبحم دعای دولت تست
ادامه نوشته »ديوان حافظ- در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست
در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست مست از می و میخواران از نرگس مستش مست
ادامه نوشته »ديوان حافظ- زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست
زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست پیرهن چاک و غزلخوان و صراحی در دست
ادامه نوشته »ديوان حافظ- شکفته شد گل حمرا و گشت بلبل مست
شکفته شد گل حمرا و گشت بلبل مست صلای سرخوشی ای صوفیان باده پرست
ادامه نوشته »