بجان خواجه و حق قدیم و عهد درست که مونس دم صبحم دعای دولت تست
ادامه نوشته »ديوان حافظ- در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست
در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست مست از می و میخواران از نرگس مستش مست
ادامه نوشته »ديوان حافظ- زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست
زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست پیرهن چاک و غزلخوان و صراحی در دست
ادامه نوشته »ديوان حافظ- شکفته شد گل حمرا و گشت بلبل مست
شکفته شد گل حمرا و گشت بلبل مست صلای سرخوشی ای صوفیان باده پرست
ادامه نوشته »ديوان حافظ- مطلب طاعت و پیمان و صلاح از من مست
مطلب طاعت و پیمان و صلاح از من مست که به پیمانهکشی شهره شدم روز الست
ادامه نوشته »ديوان حافظ- خیال روی تو در هر طریق همره ماست
خیال روی تو در هر طریق همره ماست نسیم موی تو پیوند جان آگه ماست
ادامه نوشته »ديوان حافظ- چو بشنوی سخت اهل دل مگو که خطاست
چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست سخن شناس نَهٔ جان من خطا اینجاست
ادامه نوشته »ديوان حافظ- دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاست
دل و دینم شد و دلبر بملامت برخاست گفت با ما منشین کز تو سلامت برخاست که شنیدی که درین بزم دمی خوش بنشست که نه در آخر صحبت به ندامت برخاست شمع اگر زان لب خندان بزبان لافی زد پیش عشّاق تو شبها بغرامت برخاست در چمن باد بهاری …
ادامه نوشته »ديوان حافظ- ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست
ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست منزل آن مه عاشقکش عیّار کجاست
ادامه نوشته »ديوان حافظ- روزه یک سو شد و عید آمد و دلها برخاست
روزه یکسو شد و عید آمد و دلها برخاست می ز خمخانه بجوش آمد و می باید خواست نوبهٔ زهدفروشان گرانجان بگذشت وقت رندی و طرب کردن رندان پیداست چه ملامت بود آنرا که چنین باده خورد این چه عیبست بدین بیخردی وین چه خطاست باده نوشی که درو روی …
ادامه نوشته »