در این سری از آموزش ها سعی داریم تا شما را با دانش داروشناسی و فرهنگ استفاده صحیح و به موقع از داروها آشنا نماییم، لذا در این آموزش قصد داریم تا با داروی ” بوسپیرون کلراید ” بیش از پیش آشنا شویم، با آتلانتیک همراه شوید. دسته: داروهاي ضد …
ادامه نوشته »معرفي داروي ضد اضطراب آلپرازولام – Alprazolam
در این سری از آموزش ها سعی داریم تا شما را با دانش داروشناسی و فرهنگ استفاده صحیح و به موقع از داروها آشنا نماییم، لذا در این آموزش قصد داریم تا با داروی ” آلپرازولام ” بیش از پیش آشنا شویم، با آتلانتیک همراه شوید. دسته: داروهای ضد اضطراب …
ادامه نوشته »غزل شماره 64 ديوان حافظ:اگرچه عرض هنر پیش یار بیادبی است
اگرچه عرض هنر پیش یار بیادبی است زبان خموش ولیکن دهان پر از عربی است پری نهفته رخ و دیو در کرشمهٔ حسن بسوخت دیده ز حیرت که این چه بوالعجبی است درین چمن گل بیخار کس نچید آری چراغ مصطفوی با شرار بولهبی است سبب مپرس که چرخ از …
ادامه نوشته »غزل شماره 63 ديوان حافظ:روی تو کس ندید و هزارت رقیب هست
روی تو کس ندید و هزارت رقیب هست در غنچهٔ هنوز و صدت عندلیب هست گر آمدم بکوی تو چندان غریب نیست چون من دران دیار هزاران غریب هست در عشق خانقاه و خرابات فرق نیست هر جا که هست پرتو روی حبیب هست آنجا که کار صومعه را جلوه …
ادامه نوشته »غزل شماره 62 ديوان حافظ:مرحبا ای پیک مشتاقان بده پیغام دوست
مرحبا ای پیک مشتاقان بده پیغام دوست تا کنم جان از سر رغبت فدای نام دوست واله و شیداست دایم همچو بلبل در قفس طوطی طبعم ز عشق شکّر و بادام دوست زلف او دام است و خالش دانهٔ آن دام و من بر امید دانهٔ افتادهام در دام دوست …
ادامه نوشته »غزل شماره 61 ديوان حافظ:صبا اگر گذری افتدت بکشور دوست
صبا اگر گذری افتدت بکشور دوست بیار نفحهٔ از گیسوی معنبر دوست بجان او که بشکرانه جان برافشانم اگر بسوی من اری پیامی از بر دوست و گر چنانکه دران حضرتت نباشد بار برای دیده بیاور غباری از در دوست من گدا و تمنّای وصل او هیهات مگر بخواب ببینم …
ادامه نوشته »غزل شماره 60 ديوان حافظ:آن پیک نامور که رسید از دیار دوست
آن پیک نامور که رسید از دیار دوست آورد حرز جان ز خط مشکبار دوست خوش میدهد نشان جلال و جمال یار خوش میکند حکایت عزّ و وقار دل دادمش بمژده و خجلت همیبرم زین نقد قلب خویش که کردم نثار دوست شکر خدا که از مدد بخت کارساز بر …
ادامه نوشته »غزل شماره 59 ديوان حافظ:دارم امید عاطفتی از جناب دوست
دارم امید عاطفتی از جناب دوست کردم جنایتی و امیدم بعفو اوست دانم که بگذرد ز سر جرم من که او گر چه پری وشست ولیکن فرشته خوست چندان گریستیم که هر کس که برگذشت در اشک ما چو دید روان گفت کاین چه جوست هیچست آن دهان و نبینم …
ادامه نوشته »غزل شماره 58 ديوان حافظ:سر ارادت ما و آستان حضرت دوست
سر ارادت ما و آستان حضرت دوست که هر چه بر سر ما میرود ارادت اوست نظیر دوست ندیدم اگر چه از مه و مهر نهادم آینهها در مقابل رخ دوست صبا ز حال دل تنگ ما چه شرح دهد که چون شکنج ورقهای غنچه تو برتوست نه من سبوکش …
ادامه نوشته »غزل شماره 57 ديوان حافظ:آن سیه چرده که شیرینی عالم با اوست
آن سیه چرده که شیرینی عالم با اوست چشم میگون لب خندان دل خرّم با اوست گر چه شیرین دهنان پادشهانند ولی او سلیمان زمان است که خاتم با اوست روی خوبست و کمال هنر و دامن پاک لاجرم همّت پاکان دو عالم با اوست خال مشکین که بدان عارض …
ادامه نوشته »