راهیست راه عشق که هیچش کناره نیست آنجا جز آنکه جان بسپارند چاره نیست هر گه که دل بعشق دهی خوش دمی بود در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست ما را ز منع عقل مترسان و می بیار کان شحنه در ولایت ما هیچ کاره نیست از چشم خود …
ادامه نوشته »غزل شماره 49 ديوان حافظ:روضهی خلد برین خلوت درویشانست
روضهی خلد برین خلوت درویشانست مایهٔ محتشمی خدمت درویشانست
ادامه نوشته »غزل شماره 48 ديوان حافظ:صوفی از پرتو می راز نهانی دانست
صوفی از پرتو می راز نهانی دانست گوهر هرکس ازین لعل توانی دانست
ادامه نوشته »غزل شماره 46 ديوان حافظ:گل در بر و می در کف و معشوق بکامست
گل در بر و می در کف و معشوق بکامست سلطان جهانم بچنین روز غلامست
ادامه نوشته »غزل شماره 45 ديوان حافظ:در این زمانه رفیقی که خالی از خللست
در این زمانه رفیقی که خالی از خللست صراحی می ناب و سفینهٔ غزلست
ادامه نوشته »