صوفی ار باده باندازه خورد نوشش باد ورنه اندیشهٔ این کار فراموشش باد آنکه یک جرعه می از دست تواند دادن دست با شاهد مقصود در آغوشش باد پیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت آفرین بر نظر پاک خطاپوشش باد شاه ترکان سخن مدّعیان میشنود شرمی از مظلمهٔ …
ادامه نوشته »غزل شماره 101 ديوان حافظ: شراب و عیش نهان چیست کار بیبنیاد
شراب و عیش نهان چیست کار بیبنیاد زدیم بر صف رندان و هر چه بادا باد گره ز دل بگشا وز سپهر یاد مکن که فکر هیچ مهندس چنین گره نگشاد ز انقلاب زمانه عجب مدار که چرخ از این فسانه هزاران هزار دارد یاد قدح بشرط ادب گیر زانکه …
ادامه نوشته »