جمالت آفتاب هر نظر باد ز خوبی روی خوبت خوبتر باد همای زلف شاهین شهپرت را دل شاهان عالم زیر پر باد کسی کو بستهٔ زلفت نباشد چو زلفت درهم و زیر و زبر باد دلی کو عاشق رویت نباشد همیشه غرقه در خون جگر باد بتا چون غمزهات ناوک …
ادامه نوشته »غزل شماره 103 ديوان حافظ: روز وصل دوستداران یاد باد
روز وصل دوستداران یاد باد یاد باد آن روزگاران یاد باد کامم از تلخی غم چون زهر گشت بانگ نوش شادخواران یاد باد گرچه یاران فارغند از یاد من از من ایشانرا هزاران یاد باد مبتلا گشتم درین بند و بلا کوشش آن حقگزاران یاد باد گر چه صد رودست …
ادامه نوشته »غزل شماره 100 ديوان حافظ: دی پیر می فروش که ذکرش بخیر باد
دی پیر می فروش که ذکرش بخیر باد گفتا شراب نوش و غم دل ببر ز یاد گفتم بباد میدهدم باده نام و ننگ گفتا قبول کن سخن و هر چه باد باد سود و زیان و مایه چو خواهد شدن ز دست از بهر این معامله غمگین مباش و …
ادامه نوشته »غزل شماره 96 ديوان حافظ: درد ما را نیست درمان الغیاث
درد ما را نیست درمان الغیاث هجر ما را نیست پایان الغیاث دین و دل بردند و قصد جان کنند الغیاث از جور خوبان الغیاث در بهای بوسهٔ جانی طلب میکنند این دلستانان الغیاث خون ما خوردند این کافردلان ای مسلمانان چه درمان الغیاث همچو حافظ روز و شب بیخویشتن …
ادامه نوشته »